مقابلۀ افلاطون با بحران معرفتی در محاورۀ منون

نوع مقاله : مقاله پژوهشی اصیل (Original Article)

نویسنده

دانشیار گروه آموزشی فلسفه، دانشکده ادبیات فارسی و زبانهای خارجی، دانشگاه تبریز، ایران

10.22080/jepr.2025.29482.1284

چکیده

این نوشته به بررسی مُشکل معرفتی و حلّ آن در محاورۀ منون، می‌پردازد. بحران معرفتی، آموختن و کسب معرفت را منتفی شمرده و ‌اعتبار علوم را به چالش می‌کشد. افلاطون بیان منطقی- فلسفی این بحران را با پارادُکس منون ارائه می‌کند. طبق پارادُکس منون یا چیزی را کاملاً می‌دانیم یا به هیچ وجه نمی‌دانیم و در هر دو حالت، آموختن و معرفت ناممکن است. اما افلاطون عملاً وجود برخی علوم را نمی‌تواند نادیده ‌بشمارد و در حلّ مشکل، به سراغ نظریة معرفت به معنی یادآوری می‌رود. ضمن این بررسی می‌توان دید که افلاطون در پایان دورۀ فکری نخست، چگونه برپایة مبانی مابعدطبیعی و دینی (نفس و تناسخ نزد فیثاغورسیان) به پی‌ریزی نظریۀ تازۀ‌ معرفت و اندیشه‌های فلسفی بعدی روی می‌آورد.
با گزارش و بررسی جلوه‌های برجستة بحران معرفتی نزد اندیشمندانِ پیش از افلاطون اعم از طبیعت‌ شناسان، سوفسطائیان و خود سقراط، می‌کوشیم تا مُشکل معرفتی و چگونگی مقابلۀِ افلاطون با آن را بررسی کنیم. پاسخ افلاطون به پارادُکس منون، هم ناتوانیِ شیوۀ سقراطی را در بدست آوردن معرفت نشان می‌دهد و هم با بی‌اعتبار شدن علوم یا نسبی-گرائی معرفتی نزد برخی پیشاسقراطیان و سوفسطائیان، مقابله می‌کند.

واژه‌های کلیدی: افلاطون، محاورة منون، نفس، یادآوری، معرفت و عقیده

کلیدواژه‌ها

موضوعات